هنرمندان
ذهن انسان براي تجربه ي حيات به ساحت فيزيكي بدن نياز دارد و به واسطه ي آن زيستن در جهان را تجربه مي كند .
در اين مجموعه ٬ بدن ها بدون تاكيد بر جسميت وشكوهمندي تصوير شده اند . فيگورها در تنشي عضلانی یا در يك عطف حسي هستند، در لحظاتي از تقابل با ديگري ٬ ديگران و یا خود ، و البته در ورژني رنگ پریده تر از آنچه که در واقعیت روی داده است. بازنمایی ای که در آن نه پیروزی مقتدر و پر شور است و نه شکست کوبنده و دردآور.
نوعي خلاصه گي دراجزاي اين صحنه هاست كه از نمايش ضعف و قدرت يا نقصان وكمال پيكرها احتراز مي كند و در نتيجه تصويري که خلق می شود در اوج لحظه اي حسي مستقيم بر بروز آن در ساحت فيزيكي تاكيد می کند. اما آتش این معرکه کم جان است و تصاویر از فقر عواطف رنجورند و این عامدانه بنظر می رسد .
گل ها و ساير جزييات تابلو ها ٬ دوراز كاركردي تزييني و بيشتر شبيه يك ميل مبهم و حتي بدون تعريف هدايت تماس هاي جسماني و يا كانون هاي احساسي را به عهده دارند.شبيه اميالي آنقدر نهفته و ناگفته كه تنها نمود بيروني اش درطنین ملتهب ميان بدنها و عواطف جمعي بازآفريني شده قابل ديدن است.التهابي كه بازتاب ميل است نه خشونت . تصاویرهمچون تمثيلي از جان هنرمندند كه با حداقل خودنمايي اندام ها و با تاكيدي نرم بر مردانگي قابل لمس شده است. بدن ها با اينكه در مقام قرباني نيستند اما كاملا تحت كنترل بنظر مي رسند و با گلها يا نقوشي كه در برابر عرياني حقيقت مثل حفاظي ترد و شكننده عمل مي كنند تزيين شده اند.
مردان دنياي هنرمند در حقيقت بدن هايي در تعامل با يكديگرند در كادرهايي جدا از هم كه ميتوان رد نامريي اين ارتباط را در فاعليت تلطيف شده شان پیدا كرد. و می توان گفت تلاش او براي نمايش نمادين غرايض انساني در وسعت تن كه ادامه ي طبيعت است و در بستر پرهيزي كه جهانش را مرزبندي كرده صداي بلندي ندارد اما به غايت هوشيار و خالص است .
تمام اين تصاوير تاكيدي بربازتعريف تجربه ي اجتماعي و فرهنگي است كه جسم هنرمند در ساحت فيزيكي و ذهني تن خود آن را زندگي مي كند .
باور دارم آنچه كه از نمايش آن پرهيز شده بسيار بيشتر از آن چيزي است كه پيش روي ماست .
نسرین شیرین نیاز