هنرمندان
شدتی که آثارِ رزیتا نصرتی را دربرگرفته است از کجا میآید؟
چرا چنین بیرحمانه هم ابزار را مصرف کرده است هم زندگیها را؟ اضطرابها، ترسها، درماندگیها، ملالها و در نهایت ویرانیها را. این آثار برخلافِ ظاهرشان و چنانکه در نگاهِ اولیه مینماید، روایتی از زندگیهایِ ویران نیست. آنها به این نقاشیها آمده اند نه همچون ابژههایِ دیدزدنِ ما، که همچون سوژههایی که تنشی ساختاری را برسازند.
تکنیک نیست که آنها را چنین نقش زده است، آنها تکنیک را همچون امرِ محتومِ این آثار به شکلی پیشینی درونشان حک کردهاند. آنها مؤلفهایِ اصلی این آثاراند، مولفهایی که امکانهای فرمالِ این آثار به بهایِ ویرانیشان حاصل شده است. امکانهایِ فرمالی که نه بر مبنایِ تقابلهایِ زندگی/ بازنمایی، روایت/ رخداد، تکنیک/ مضمون که همچون نفیِ نفیِ امرِ متعین برساخته شدهاند. آنها نه در ساحت خود که در آستانههایشان ژست گرفتهاند. ژست ویرانی. آنچه این آثار را از ریالیسمی سیاه دور میکند، این ژستهاست. آنها لحظهای پس از رد شدنِ ما از کنارشان به طرزِ زنندهای به ما میخندند.
رفیق نصرتی