هنرمندان
ماضی مطلق
فعلی است که در گذشته به طور ساده (مطلق) انجام گرفته است . خواه به زمان حال نزدیک و خواه دور باشد.
مادرم همیشه می گفت ، خانه باید حیاط داشته باشد.
حیاط مادربزرگ، بزرگ بود. همه روی قالیچه ی قدیمی که جهیزیه مادرجون بود توی ایوان جا می شدیم. یک درخت انجیر بزرگ وسط حیاط بود. مادرجون روزها روی صندلی زیر درخت می نشست و به آب حوض نگاه می کرد و منتظر اذان می ماند.
همه ی ما در بخشی از این خانه خاطره داشتیم. همه ی عروسی ها در این خانه برگزار شد. همه ی آن عکس ها زیر آن درخت انجیر گرفته شد. من چیزی یادم نمی یاد؛ اما همه ی این روزها را توی خواب دیدم.
یه خواب همیشگی؛ یه دختر ده ساله توی یک پیرهن بلند گلدار که بزرگتر از خودشه، با موهای بلند باز شده، یه گوشه ای ایستاده و همه ی این اتفاقات را نگاه می کند.
هیچ کس من را با این لباس در گوشه ی آن خانه ندید؛ و من دارم تک تک به آدمایی که از این خانه رفتند نگاه می کنم.
هاجر رهگذر