هنرمندان
به حال باز می گردم.
مادرم به نور اشاره می کند : ببین، تمام شد، رفت.
به دنبال نور می روم. سیاهی همراهم می آید. از همه چیز می گذرم. رنگ ها دور سرم می چرخند؛ سبز، آبی، صورتی ..
من همچنان به دنبال نور می روم. سیاهی پشت سرم است.
مادرم خداروشکر می کند؛ می گوید : امروز به خیر گذشت.
و من هر روز در یک حال ناتمام به دنبال نور می گردم .